لابراکا
از باغ می برند چراغانی ات کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند..
پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند..
یوسف ، به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند..
ای گل ، گمان مبر به شبِ جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند..
از : فاضل نظری
دیدگاه شما